حرف هایم
جا خوش کرده بودند
نمیدانم
اشتباهم چه بود؟
شاید
بعضی حرف ها هیچوقت نباید
روی ریل زبان افتند
چون دیگر
سوزنبانی نیست
دلم لبریز بود
و کسی رو جز تو سراغ نداشتم
کسی که تنها پشتوانه م بود....
به خیالم
تنها حرفیست
بی هیچ حرفی
شاید
یک درد و دل دخترانه
که اشک هایم بدرقه میکردند
کلمات را
برایت نوشتم
از دلتنگی ها
نبودن ها٬ندیدن ها
گفتم٬گفتم٬گفتم
تا تهی شدم ...
همین
و تو
به جای دست نوازش
با لبخندی تلخ
محکومم کردی
دل من
وکیل مدافع نداشت
شاکی نداشت
در دادگاهش
کسی نبود
خودش و خودش
چه قضاوت عادلانه ای!!!!