بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

قایق

سخت است 

برای فرار از آدم هایی که عزیزشان هستی 

به سرما پناه ببری 

 

خورشید فاصله ش دورتر شده 

 و گرمای عشقی نیست 

اما  

همچنان تو در روان جاری پلک هایم  

تکرار میشوی 

 و دوستت دارم  

هم میشود دلاویز ترین شعر جهان 

 

عزیز من 

ـ عزیزترین عزینانم ـ 

همچنان که تو میخندی 

من نفس میکشم 

  

فاصله ای نیست 

پلک هایم بسته اند 

انوار خورشید 

هرچند خیلی دور 

صورتم را نوازش می کنند 

باد 

دست در موهایم انداخته 

چقدر دلتنگ نوازشم .... 

و تلالو اشک هایم میشود 

لبخند شاپرک باغچه کوچک دلتنگیم 

 

من... دلتنگی را نفس میکشم 

 

من...طعم گس دلتنگی را چشیده ام 

 

من...شبها  

در آغوش اشک و دلتنگی  

آرام میگیرم 

 

فاصله ها رخ مینمایند 

و قایقی یخی 

مرا در خود می فشارد... 

  

 

و هنوز 

خورشید از من فاصله دارد 

 

.... 

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
فریناز جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 15:19

چرا تمام نمی شوند روزهای دل تنگی و تنگ دلی...
چرا نه خورشیدی را که بتابد و نه ابری را که ببارد و نه برفی را که هر آنچه نباید را در زیر پرهای پاک و سپیدش پنهان کند؟!

هنوز بر همان سوال همیشگی ام مانده ام که چرا و چرا و چرا

راستی دیدی اش سلام ماه را برسان
دیرزمانیست خورشید را بیگانه گشته در آغوشش


راستش واسه خودمم سواله برینازی
نمیدونم
واقعا جواب این چراهارو نمیدونم

محمد جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 18:35 http://9july.766.ir

toke zahmat mikeshi ta inja miay khob aghalan javabe nazararam bezar ye sal montazer mishin ke biay j bedi miay vali ku j ???

ببخشید
فرصتی نبود تا جواب لطف شمارو بدم

فریناز شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 http://delhayebarany.blogsky.com

آره برش دار
میشه پست های دو قلو

میام میبینما

مرسی

امید شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 16:07 http://garmak.blogsky.com/

انگار غمگین نوشتن شکر در کام مان می ریزد
چون هر وقت قلم می زنیم همراه با جوهرش ما هم اشک می ریزیم

حکایت سنگینی روزگار ما چیست؟

درود بانو!

سلام

شاید این سنگینی حکایت از پنهان شدن غم پشت ابر باشد

محمد شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 19:55 http://9july.766.ir

خواهش میکنم همین که جواب میدی خودش کلیه... کلی خوشال میشم

فریناز سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 13:53

نگاش کن

کوچیکش کردی چرا؟
میذاشتی بزرگ باشه
ابهتش به بزرگیشه

رویایی این دی ماه خیل ی تولد داریما
نری دوباره پشت ابرا
وگرنه مییام
شتتتتتتتتتتتتترق


ولی مراقب باش هی کیک و شیرینی میخوری چاق نشی
فعلا

کو؟؟؟
خیلی هم بزرگه
عینک بدم؟؟؟


خدا بخواد هستیم


فریناز من اصلا با کیک وشیرینی رابطه خوبی ندارم

میلاد جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 14:12 http://kochedeltangi.blogsky.com/

سلام
امیدوارم که خوب باشی و شاد و زندگیت همیشه روی ریلهای خوشبختی حرکت کنه.
راستی شناختی؟

سلام
ممنونم

درسته سر نمیزنم ولی دیگه صاحب کوچه دلتنگی رو میشناسم

خوبی؟
خیلی وقته نبودی!!!

فریناز دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 http://delhayebarany.blogsky.com

منم رابطه خوبی ندارم ولی خب کیف میده اونایی که رابطه خوب دارنو اذیتشون کنی

این همه تولد داریم پس لااقل بیا یه قر بده
تو که استاااااااااااااااااااادشی

امروز آخریشه ها


آفرین حالا بی عینکم میشه دید

دریا دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 http://zinat.blogsky.com

سلام بانو جان خوبی؟
دیگه سری به من نمیزنیا؟؟؟
ولی من بیادتم آپم بیا گلم.

سلام عزیزم
نیستم
شرمنده
ولی بیادتم

میلاد پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 18:56 http://kochedeltangi.blogsky.com/

سلام
ممنون
سربازی هستم


جدا؟؟؟

پس عذرت برای نبودن موجه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد