بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

گریز

کجای این فاصله ایستاده ای؟! 

که هر چقدر به تو نزدیک می شوم  

دست نیافتنی تر می شوی... 

کجایی؟؟؟ 

که دست هایم تو را می جوید.... و نمی یابد 

چشم هایم تو را می خواهد.... و نمی بیند 

بیا 

که دیگر گریزی جز برگشت  

                                     ندارم...

نظرات 2 + ارسال نظر
تینا سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 21:25

می دونستی اینجا رو دوست دارم؟

هرچه از دل بر آید. به دل نشیند عزیزم

اوس حسین بنا چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:25 http://www.ooshosseinebanna.mihanblog.com/

زیبا بود!قالب شیکی هم دارین!خیلی خوشم اومد ازش!

ممنون ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد