از فراسوی کهکشان ها می نویسم٬
من نه آنم که تو می اندیشی٬
من از شرقی ترین کهکشان غربی می نویسم...
با من بیا...
بیا تا برایت بگویم که این کهکشان بزرگ در قلب کوچک من خورشید مهر برافروخته است...
باور کن ذهن من آشفته نیست
ذهن من مجموعه ای از آشفتگی هاست
من نمی توانم تمامی این حوادث را تقدیر بنامم
من نام زندگی برآن نهاده ام
و قبول کن اگر تو هم به جای من بودی
حال و روزگاری بهتر از من نداشتی
به چهره ی من نگاه کن
چشم های من سرگردان نیستند
چشم های من مأمن سرگردانی هاست...
ادامه...
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
خیلی زیباست...
ممنونم
سلام دوست عزیز
درعجبم ازمردمی که خود درزیربارظلم زندگی می کنندوبر حسینی می گریند که آزادانه زیست......شریعتی
وب زیبایی انتخاب کردی و دلکوبه هایت هم زیباست
جای دوری نمیره بهم سربزنی
**********************************************
یک نفرآمد.برپنجره ام گل مالید
من ولی منتظربارانم.....
سلام
ممنون از نظر زیباتون
حتما سر میزنم
من قبلا گفتم عاشق بی بی دو عالمم!
هر شب نیز دو رکعت فاطمه زهرا رو میخونم.
تزویر نباشه سالهاست توفیق این کار را دارم.
خوش به سعادتتون
ما رو هم دعا کنید٬ البته اختصاصی...
مشکلی پیش اومده؟دیگه به وبلاگ من سر نمی زنین...
از نظر من که مشکلی نیست٬ چون از آخرین پستتون سر در نیاوردم نظری نذاشتم
حتما مزاحم میشم
آبجی ادرس کافی نتت کجاست؟
همیشه بازه مثل اینکه!
می خوای یه قرار بزاریم٬ هر وقت من تو نتم شما نیای٬ هر وقت شما هستی من نیام؟!