عشق
کفش هایت را دوست دارم
که در روزهای سرد برفی
راه خانه ام را گم نمیکنند
و پیراهنت را
که همیشه از عطر نارنج و خاطره سرشار است
دست هایت را دوست دارم
که هرگز وقت خداحافظی
مهربانیشان را از من دریغ نمی کنند
و انگشت هایت را که از نامه نوشتن خسته نمی شوند
یکروز آنقدر جادو می شوم
که خود را در آغوش اقیانوس های فرسوده میبینم
و روز دیگر آنقدر شاعرم
که گنجشک ها در بیتهای شعرم لانه می کنند
و روز سوم آنقدر تنها
که حتی نام تو را نمی توانم تلفظ کنم
چشم به آسمان میدوزم
تو با ابرهای انبوه میگذری
و فردا
همراه بارانی از شکوفه و گیلاس
برمی گردی
آنگاه تمام اشیای اتاقم مست می شوند
و از بند بند تنم آوازی غریب برمی خیزد
از خیابان های بی درخت رد می شوم
و برای پنجره هایی که هنوز بازند
غزل می خوانم
و شعرهای کوچکم را
بر روی شیشه مه گرفته قطاری که توقف کرده است
می نویسم
و در شب های بی چراغ
دستم را به سوی ماه دراز می کنم
چشمهایت را باز کن
تا زیباترین آینه های جهان را ببینم...
ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنه
بی حساب شدیم بانو!
فکر کنم یه چیزه هم بدهکار شدیم
دستت درد نکنه بانو!
این یکی خیلی ایول داره
خوبه حوصله نداشتی که اگر داشتی چی میشد
اصرار منو ببخشید
حیف همچه روزی بود که قلم زیبای شما در موردش ننویسد
ممنونم
دیگه بدهکار بودیم دیگه
سلام
زیبا بود و دلنشین
در اولین فرصت وبلاگت رو لینک می کنم با نام بانوی شرقی.
هر وقت آپ کزدی خبرم کن خوشحال می شم شعرهای دلنشینت رو بخونم.
سلام
ممنونم
مرسی
راستش من هر روز آپ می کنم
شما هر روز سر بزنید
رویای مهربون و خوبم اونقدر قشنگ نوشته بودی که اصلا موندم یه لحظه
امروزو از صمیم قلبم بهت تبریک میگم
فرینازی
شرمنده نکن
ممنونم
منم بهت تبریک میگم
دیده بودم بانوان بسیاری را
لاف شرقیت میزدند در گوش های پر از خواهش مان
دیده بودم رویاهای فراوانی را
برایم از آرزو هاشان نغمه های عاشقانه میخواندند
دیده بودم مهربانانی را که ذره ذره وحودشان را ارزانی هم نفساشان میکردند
اما
اما...
چون تو را ندیده بودم
بانوی شرقی چون تو که شرقیت را با خون خود در آمیخته ای
رویایی که رویاهایش...عاشقانه هایش....نغمه های دل تنگش همه بوی ناب رویا میدهند....
مهربانی که همیشه مهربان بودنش را تحسین کرده ام
رویای عزیزم لحظه به لحظه ی زندگانی ات پر از عشق و شور وشیدایی و نشاط باد
اینو نوشتم واست چون با این حال و روزت واسه من کم نذاشتی که همیشه هم به یاد خوبی ها و وجود نازنینت هستم
شاد باشی رویای مهربونم
چی بگم فرینازی
اینجوریام نیست
اینجا تنها جاییه که آدماش
آدمو میفهمن...
ممننم عزیزم
خیلی ممنونم
ناکـرده گـنـاه در این جـهان کیسـت بـگو
آن کس که گنه نکرد و چون زیست بگو
مـن بــد کــنــم تــو بــد مـکــافـات دهـی
پـس فـرق مـیـان مـن و تـو چـیـست بگو
همیشه شعر های ناب
ممنونم
داستان قشنگی بود
لینکتون کردم بانو
ممنون از اینکه بهم سر زدین
شرمندم کردین
ممنونم
مرسی
این حرفا چیه؟!
منم شما رو لینک میکنم
راستی ببخشید اینجا نظر دادم
نظرات بالا باز نمیشد اینجا نوشتم
اصلا اشکال نداره
من شرمنده که این مشکل همیشه هست
بازهم نظر پست آخرت باز نشد
سلام
اری زیائی را بهائی نیست
و من باز هم شرمنده
سلام
ممنونم
سلام بانو . . . مدتیست که نمیتوانم نظر بگذارم برایت ... راه نمیدهد! امشب راه داد ... آن هم برای این پست!
به هر حال میخوانمت و لذت میبرم !
سلام
من شرمنده
میدونم هستین
و ممنونم