بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

تو هستی

 

 

و باز فردایی 

که رویای لبخند توست 

در پهنای این عصر غریب 

که میشود تکیه گاهم 

و من 

بی پروا از ثانیه هایی که  لبخندت را بدرقه می کنند 

لبخند میزنم 

به تو  

و فردایی که می آید 

و پیشکش می کند  

لبخندت را 

و وجودت را 

 

 

چه بی پروا می نگارم 

بودنت را 

در هستی ام 

که حتی نمیدانم 

زمزمه دلتنگی ام - نامت- چیست 

که نمیدانم 

آنقدر که من دوستت دارم 

تو هم بیشتر مرا دوست داری؟! 

 

مهم نیست 

لازم نیست دلتنگ فردا شوم 

حال تو هستی 

و لبخندی که بی منت 

نثارم میکنی.... 

 

تو هستی.....

نظرات 6 + ارسال نظر
keyvan دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 http://tikbook.ir

سلام.وقت بخیر.
من کیوان هستم مدیر وبلاگ خانه کتاب ایران.
در وبلاگ من 6 دانشجو نویسندگی میکنند که همگی هم دانشگاهی هستیم و با هم متحد شدیم تا با ساخت بلاگ یک هدف رو دنبال کنیم:
ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی
و تا حدودی به هدف خودمون رسیدیم و برای ادامه نیاز به یاری شما داریم.
بلاگ ما یک کتابخانه مجازی هست که در اون کتابهای الکتونیکی - صوتی و موبایل به صورت رایگان برای دانلود گذاشته میشه.
شما میتونید با اطلاع رسانی و تشویق دوستانتون به کتابخوانی ما رو یاری کنید.
حتی اگر به بلاگ ما هم نیایند مشکلی نیست.مهم هدف ماست.
برای اینکه در این راه با ما سهیم باشید لطفا ما را لینک کنید:
خانه کتاب ایران
روی کمک شما حساب میکنیم و منتظر حضور شما هستیم.
موفق باشید.

سلام
وقت شما هم بخیر
خوشوقتم از آشناییتون
چه هدف قشنگی ٬تبریک میگم بابت این موفقیت
با کمال میل٬باعث افتخاره منه
خوشحال میشم یه کوچولو کمک کنم واسه رسیدن به این هدف
ممنونم از اعتمادتون
حتما
متشکرم از حضور و اطلاع رسانیتون

آرمان. دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 http://abdozdak.blogsky.com/

اسمش رو کارت شناسایی اش هست
اگر ازش بخای نشونت بده میتونی اسمش رو بدونی

یه عشق تازه است بانو! ؟؟؟
در مرحله چشم کلامی هستید
هنوز مانده تا مرحله همزبانی

داشتیم داداشی؟!

نه
عشق نیست
ولی دوست داشتنه هست
این مراحلت منو کشته
چشم کلامی......همزبانی

فریناز دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:25

آرمان. دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 13:24 http://abdozdak.blogsky.com/

اولش دوست داشتنه
بعد که رسوخ کرد و به ریشه رسید میشه عشق

همینطور که بیشتر نگاه می کنی عمق پیدا میکنه
یدفعه می بینی آتشفشانی و ما هم اینجا داریم گدازه می خونیم

دیگه دیگه
شاید...

آرمان. سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:29 http://abdozdak.blogsky.com/

دیگه نداره

دیگه اینکه شاید یه شیرینی این وسط به ما هم برسه


داداشی....
مطمئن باش خبری شد اولین نفر که میفهمه شمایی

آرمان. سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:15 http://abdozdak.blogsky.com/

ممنون از اینهمه سخاوت و لطف

پس برم دیگه پیش بتده رو بخرم
آخه موقع خوردن دست و پامو گم میکنم و با کله میرم تو ش

ی چند تا اضافه هم بخرین خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد