بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

قله ی عهد

هر روز 

در میان کوچه ای غمگین و سرد 

لبخند به لب  قدم بر می داشت 

برایش مهم نبود 

سردی٬تاریکی٬دوری .... 

دور بود 

از شهر٬از مردم  

از بی کسی 

از خیلی چیزای دوست داشتنی 

 

هوای کوچه نمناک بود 

بارانی 

عاشق این هوا بود 

دل شادی داشت 

لبخندش را  

نثار همه می کرد 

باغ٬گل٬پرنده٬جویبار... 

از کسی نمی هراسید... 

 

فقط می رفت 

گام هایش راسخ بود و استوار... 

به قله می نگریست 

هدفش نبود 

به بالاتر از آن می اندیشید 

 

می رفت 

تا تدایی کند خاطراتش را  

عهد کند پیمانش را 

و خالی شود از ظلم دنیا 

شاید 

ظلم نه 

٬قسمت٬ 

اینکه محبوبش درست همین جا 

پای این قله  

از دست داده بود 

 

.....

نظرات 12 + ارسال نظر
آرش یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:24 http://www.payamkootah.blogsky.com

من همیشه بهت سر میزنم
قشنگ مینویسی
وبلاگ منم به اسم "بانک پیام کوتاه" لینک کن

ممنونم
مرسی
حتما

آرمان یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:31 http://abdozdak.blogsky.com/

چقدر ملموس بود
انگار می شناسمش

واقعا؟؟؟؟

ولی من هنوز نمیشناسمش...

فریناز دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:38

هیچ وقت همون لحظه حکمت اتفاقاتی که واسم میوفته رو نمی فهمیدم!حس میکردم یه ظلمه که بهم شده!اما انگار به قول تو و خیلی های دیگه یه جور تقدیره!...یه جور قسمت!

تداعی کردن فکر فکر فکر
آدمو به خیلی جاها میرسونه

خیلی قشنگ گفتی رویا
خیلی قشنگ...

ی عزیزی ی بار بهم گفت:
تقدیر اونیه که خدا برات میخواد و سرنوشت چیزیه که تو با تقدیرت میسازی

فریناز دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:39

رویا چی شده عزیزم؟
دل کی رو شکستی؟

الان دیدم کامنتتو....

ولی به دل تو نمی یاد دل کسی رو بشکونه ها

....


دل من
در دل شب
خواب پروانه شدن میبیند
مهر در صبحدمان
داس به دست
خرمن خواب مرا میچیند...

آرمان. دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:09 http://abdozdak.blogsky.com/

هر که از ظن خود شد یار من

من برداشت خودم را داشتم و شناختم انکه را که قله را دنبال میکرد
ممنون بانو!

...
جالبه!
خواش میکنم
قابلی نداشت

مسعود سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:30 http://www.greenoranoos.blogsky.com/

سلام دوست من

خیلی زیبا بود

منو یاد عشقای قدیمی میندازه

یادشون بخیر

سلام دوست همیشگی

ممنون
جالبه!!!

یادشون بخیر

شهاب سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:25 http://shahabsk.blogfa.com

سلام بانو
خیلی وفته که بهم سر نمیزنی هااااااااااا
بیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
میای؟
باشههههههههههههههههههههههه
منتظرم

سلام بزرگترین پایگاه تفریحی جهان
ببخشیییییییید
شرمنده

بله
الان میام

فریناز چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:00

اوهوم چه قشنگ گفته اون عزیز

سرنوشت اون چیزیه که با تقدیرت میسازی

امیدوارم بهترین ها رو بسازی عزیزم با تقدیرت

همچنین تو عزیزم

آرسام چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:03 http://www.korbal.persianblog.ir

بهترینها تقدیم تو باد نازنین بانو
بهم سر نمیزنی ..... از یاد که نبرده ای ؟

ممنونم
اصولا کسی از ذهنم نمیره
میام پیشتون

کوروش پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 http://korosh7042.blogsky.com/

یکى دو روز دیگر از پگاه
چو چشم باز می کنى
زمانه زیرو رو
زمینه پر نگار می شود.


ممنونم استاد

آرمان. پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 http://abdozdak.blogsky.com/

اگر امروز بانو از شرق طلوع کنند و نگاره ای بنگارند در خور امروز بسیار نیک خواهد بود

خیلی خشک نوشتم
اینجوری بگم بهتره
بانو! یه چیز بنویس با قلمت حال کنیم

هان!!!

آهان!
نبودم آخه

آرمان. پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 http://abdozdak.blogsky.com/

یاد اون وقتا بخیر
گاهی سیل می برد اینجا را
بس که قلمت تراوش داشت

ای بابا..
یاد قدیما بخیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد