بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

بانوی شرق

من و لبخند و دلتنگی....

عشق چوبی

 

 

 

 

 

«روزگاری یک تبسم٬یک نگاه 

خوش تر از گرمای صد آغوش بود 

این زمان بر هر که دل بستم دریغ 

آتش آغوش او خاموش بود...» 

 

در روزهایی که دلشکسته بودم 

حرفای پدر ژپتو به پینوکیو تو ذهنم قطار شد... 

« پینوکیو! 

چوبی بمان. 

آدم ها سنگی اند٬دنیایشان قشنگ نیست » 

 

اما این روزها آرامم 

آنقدر که از پریدن پرنده 

غافل نمی شوم 

در خیابانی گم نمی شوم   

آسان از یاد می روم 

و آسان تر فراموش می کنم 

و شکایتی در راه نیست 

 

آرامم 

گله ای نیست 

و نه انتظاری 

اشکی نیست 

و نه بهانه ای 

 

تنها آرامم 

این روزها 

یک وحشی آرام!!!! 

 

آنقدر که جنونم شک دار شده است 

 

نکند مرده ام و خودم نمی دانم؟؟؟؟ 

 

حرف هایم پر از خیال شده 

و خیالم پر از حرف های سکوت 

و سکوتم  

خیال حرف هایی ست 

که درون ذهنم قتل عام شده اند  

 

بر نگرد 

نمیخواهم برگردی 

 

ولی هنوز برای بودنت فال حافظ میگیرم !!!

 

بازی بود٬نه؟ 

یک قایم باشک 

کی چشم گذاشت؟؟؟؟ 

کی قایم شد؟؟؟ 

 

من هنوز روزها را می شمارم! 

 

با گفتن یک جایت خالی ست 

نه جای من پر می شود 

نه از عمق شادی هایت کمتر 

 

فقط دل خوش می شوم که بود و نبودم برایت مهم است 

 

مرا به ذهنت بسپار 

نه دلت!!!!!!!!!!

نظرات 11 + ارسال نظر
فرخ سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:40 http://chakhan-2.blogsky.com

سلام بر بانوی مهر و رافت و عشق
سرشارم از یادت سرشارم از سخنان لطیف تو
و دلتنگ بودم برایت خیلی
تو را به ذهن و دل باید سپرد . . . این ستم بزرگی است بر خویشتن که فقط تو را به ذهن بسپاریم و در دل نباشی ...
قربانت

سلام سلام سلام
چقد خوشحالم اومدین پیشم


نه ...سپرده ی دل ناخودآگاه دل میشکند
ولی ذهن
فقط خاطره است...

ممنونم که اومدین
شرمنده از نبودنم

امید سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:57 http://garmak.blogsky.com/

عشق ها چوبی نبودند
اما انقدر چون درخت به انتظار پرنده ای نشسته ایم تا درخت پنداشتند ما را و به تنه مان اره کشیدند

خدا کند به کار اجاق بیاییم با سردی مزاجم مان


موفق باشید بانو!
بانو ترین رویای بلاگ اسکای!

اگر به کار اجاق نیاییم
از سردی مزاجمان نیست
از اشک های فرو ریخته مان است
تر بودن وجودمان


ممنونم

محمدرضا سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 16:57 http://cinematography.blogsky.com/

خیلی صمیمی!
اگه وقت کردی بیا پیشم بانو

ممنونم
حتما

فریناز چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:00 http://delhayebarany.blogsky.com

قالبت خیلی دنجه رویا

خوبی؟

آره فرینازی
دوسش دارم

آره...
فکر کنم

فریناز چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:04

عمیق بود بانو

خیلی عمیق

مرا به ذهنت بسپار... نه دلت

اونوقته که دیگه دل ها آروم تر میشن...

یه خلوت زیبا و صمیمی واسه اونایی که باید توش باشن

آفرین رویایی

فریناز پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:22

الان یعنی خوبی دیگه بانو؟

یا هنوزم داری فکر میکنی؟

پپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپپخ

خواستم از فکر درت بیارم خو

فکر بیخیال

ولی فکر کنم خوبم


محمدرضا پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 http://cinematography.blogsky.com/

بیا سینماتوگرافی

من که میام

محمد پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 http://9july.766.ir


خوش به حالت که اخرش تونستی رها شی دیگه اروم باش و اروم زندگی کن ولی یادت باشه من هیچوقت به اینجایی که تو رسیدی نمیرسم.
من مهمونامو از خونشون (دلم) بیرون نمیکنم که بفرستم خونه همسایه (ذهنم) هیچوقت!

به ستاره ها خواهم گفت تا ان زمان که سحر میدمد بر جاده های شبت بتابند تا مسیر آرزو هایت بی نور نماند.
در پناه حق

من چیزی رو رها نکردم
ی وحشیه آروم! آرومه به نظرت؟؟؟

در ضمن من به عشق و دوست داشتن کسی توهین نکردم


ستاره رو بردار واسه خودت
....
چشمام به تاریکی عادت داره

محمدرضا جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 13:39 http://cinematography.blogsky.com/

چه اسمی لینکت بکنم؟ همین بانو شرق خوبه؟

ممنونم
بله...بانوی شرق

محمدرضا جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 15:28 http://cinematography.blogsky.com/

خوبی بانو؟ میلیتو ببینش

ممنونم
خیلی زیبا بود

محمدرضا شنبه 7 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 20:37 http://cinematography.blogsky.com/

بیا سینماتوگرافی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد